- همراهی کردن
هم سفرشدن باکسی، موافقت کردن با کسی، هم صحبت شدن، یاری کردن
معنی همراهی کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- همراهی کردن
مرافقةً
- همراهی کردن
Accompany, Escort
- همراهی کردن
accompagner, escorter
- همراهی کردن
menemani, mengawal
- همراهی کردن
ہمراہی کرنا , ہمراہی کرنا
- همراهی کردن
ไปกับ , คุ้มกัน
- همراهی کردن
同行する , エスコートする
- همراهی کردن
ללוות , ללוות
- همراهی کردن
陪伴 , 护送
- همراهی کردن
kufuata, kuandamana
- همراهی کردن
동행하다
- همراهی کردن
eşlik etmek
- همراهی کردن
সঙ্গ দেওয়া , সহযাত্রী করা
- همراهی کردن
साथ जाना , साथ चलना
- همراهی کردن
accompagnare, scortare
- همراهی کردن
begleiten
- همراهی کردن
begeleiden
- همراهی کردن
супроводжувати , супроводжувати
- همراهی کردن
сопровождать , сопровождать
- همراهی کردن
towarzyszyć, eskortować
- همراهی کردن
acompañar, escoltar
- همراهی کردن
acompanhar, escoltar
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(فَ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
مقابل همراه شدن. قرین ساختن. دو چیز را به هم پیوستن:
مادر فرقان چه دانی تو که هفت آیت چراست
یا شهادت را چرا همراه کردستند لا؟
ناصرخسرو
مادر فرقان چه دانی تو که هفت آیت چراست
یا شهادت را چرا همراه کردستند لا؟
ناصرخسرو
